فصل پاییز است و دل پر از شوق امید
دل ز غوغایت خوش است ای فصل نیک
فصل زرد . فصل برگ . فصل افتادگی
فصل دل زغم ها بریدن دوباره زندگی
فصل بر زمین افتادن های برگ ها زرد
فصل دور انداختن اشک های سرد
فصل اموختن و با خاک یکسان شدن
همنوا با جان دل در زیر خاک نهان شدن
فصل از سر زیستن از نو پیدا شدن
در مسیر زندگی از خود گذشتن فنا شدن
فصل پاییز است دل اندر سینه رها شدن
در وصال یار تازه دم بدم شیدا شدن
فصل پاییز است و ( فرهاد ) این نکته دان
در مسیر عشق بازان تو هستی جاویدان
زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست
از آنچه فکر کنی
از آنچه تصور کنی
از آنچه احساس کنی
شادتر , راحتر آسوده خاطرترم
من از مرگ ماهی ها میترسم
و گرنه درد دلم را به دریا میگفتم